شهید حسن توکلی و دعای سریع الاجابه

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

    هوا هنوز گرگ و میش بود؛ پس از سپری کردن یک شب سخت عملیات، آتش شدید دشمن، حکایت از پاتکی سنگین داشت.

    رزمنده دلاور حسن توکلی کنار من آمد، تیربارش را به من داد و گفت: با این تیربار سر عراقی ها را گرم کن، تا من نمازم را بخوانم، شروع به تیراندازی کردم و گه گاهی با گوشه چشم شاهد خضوع و خشوع او بودم. روی خاک های خاکریز تیمم کرد و به حالت نشسته به نماز عشق، مشغول شد، کمی تیراندازی کردم و دوباره متوجه او شدم، رکعت دوم بود، دست هایش را بالا آورده بود و قنوت می خواند. از شدت گریه شانه هایش می لرزید. تیراندازی را قطع کردم و به تماشای او مشغول شدم، در قنوتش با حالت خوشی می گفت: ((اللهم الرزقنا الشهاده فی سبیلک)). به حال خوشش قبطه خوردم. کمی تیراندازی کردم و باز نگاهی به او کردم، جلوی لباسش خونی شده بود و به آرامی جوی خون از زیر لباسش روی زمین، جاری شده بود؛ ولی او بی توجه به موضوع، در حال خواندن تشهد و سلام بود. منتظر بودم نمازش تمام شود، تا به کمکش بروم؛ در حالی که می گفت: السلام علیکم و رحمه الله، به حالت سجده بر زمین افتاد و آسمانی شد.

    پیکر آغشته به خون این عاشق را کناری خواباندم؛ در حالی که از این دعای سریع الاجابه متحیر بودم.

     

    برگرفته از کتاب جاده های بهشتی

    شهدا شرمنده ایم...
    ما را در سایت شهدا شرمنده ایم دنبال می کنید

    برچسب : شهید حسن توکلی,شهید حسن توکلی راوری,زندگینامه شهید حسن توکلی, نویسنده : ashohada-72a بازدید : 246 تاريخ : يکشنبه 14 آذر 1395 ساعت: 1:45